بيست و نهم آبان ٩٣
خداجون شكرت دخترنازم هجدهمين ماهگردتولدت مبارك ببخشيد با چن روز تاخير اومدمو تبريك گفتم اصلا فرصت نميكنم بيام نت گل دخترم. دوشنبه بيست و هفتم ابان واكس هجده ماهگيتو زديم خيلي صبوري كردي و اونجا درحدچن ثانيه گريه كرديو بهدشم تا سلعت دو كلي بازي كردي و دويدي ولي از ساعت دو ببعدي دفعه پادردت شروع شد وهمراه با تب. قطره استامينوفن دادم و خلاصه بگم خيلي اذيت شدي اون شب منو بابا همراه با شما بيدار بوديم ساعت سه استا دادم برا تبت همونجا بيدار شدي تا شش صب ي ريز بيدار بودي و با گوشي بابا فيلم ديدي و بازي كردي قربونت بشم . ولي اينقد قوي و محكم هستي ك صبح از ساعت نه ببعد بلند شدي و رفتي سراغ بازيبا اينك لنگ ميزدي. دوست دارم دختر نازم. اين روزا كلي ص...
نویسنده :
مامان آنیتا
19:15